توضیحات
بسمه تعالی
چرا هرگز یک آتییست نمی شوم؟
قوی ترین آتییست ها بیایند جلو و اگر حرفی دارند بزنند:
- اخلاق در کجای آتییسم معنا پیدا می کند؟ وقتی که همه چیز صرفا ماده است و از ماده تشکیل شده و با مرگش هم نیست و نابود می شود جایگاه اخلاق که یک امر فطری و معنوی است کجاست؟
- اگر اخلاقیات را با وضع قانون تعریف کنیم، خوب یا بد بودن قانون بر اساس چه چیزی تعریف می شود؟ با اخلاق؟ اخلاق را که قرار است با قانون تعریف کنیم و این یک دور باطل است؟ بر اساس عدالت؟ عدالت که خود از مباحث اخلاقی است و تا اخلاق را قبول نداشته باشیم عدالت معنا ندارد پس باز هم در دور باطل قرار می گیریم. بر اساس رای اکثریت مردم چون مردم خوب یا بد را به طور فطری می دانند؟ فطرت که از مباحث معنوی است که خدا آن را در وجود مخلوقات قرار داده و آتییسم به فطرت و خدا باور ندارد. پس باز هم نمی شود. بر اساس منطق؟ اگر منطقی که غیرآتییست ها دارند در نظر بگیریم این منطق متاثر از اخلاق است چرا که مثلا منطق آنها حکم می کند که به یک نفر در حال مرگ باید کمک کرد اما اگر منطق آتییست ها باشد که منطق آتییست دادن شانس بقا به افراد سالم تر، هوشمندتر و قوی تر است چرا که تکامل طبیعت بر این اساس بوده است و در نتیجه کلا ضعیف تر ها که توانایی سازگاری کمتری با محیط دارند باید بمیرند یا منطق آتییست ها تجاوز هر چه بیشتر برای بقای هر چه بیشتر نسل انسن را دارای اشکالی نمی داند پس اخلاقیات را نمی توان با منطق آتییست ها تعیین کرد. اگر با رای مردم (اگر بتوان منطق و وجدان و فطرت و اخلاق) را از آنها به هر نحوی گرفت آنگاه قانونی که با 51 درصد آرا تصویب می شود 51 درصد اخلاقی و 49 درصد غیراخلاقی است و اگر قانون در مورد کاری سکوت کرد آنگاه آن کار 50 درصد اخلاقی و 50 درصد غیر اخلاقی است؟
- بر اساس تفکر آتییست های مادی گرا که انسان از ماده ایجاد شده و به سمت تکامل و بقا پیش رفته است پس قانون اول آتییست ها باید تشویق به تجاوز هر چه بیشتر باشد چون هر چه تجاوز بیشتر شود ازدیاد نسل بیشتر می شود. اگر تجاوز از نظر اخلاق بد است که در تفکر آتییستها که معنویت، اخلاق و زندگی پس از مرگ وجود ندارد اصلا اخلاق را نمی توان بنا به ماهیت غیر مادی آن تعریف کرد. اگر وجدان و فطرت جلوی تجاوز را می گیرد که اصولا وجدان و فطرت امور معنوی است که خدا در وجود بشر گذاشته است. اگر منطق جلوی تجاوز را می گیرد، منطق چه کسی؟ منطق آتییست ها که پیش رفتن به سمت بقای بیشتر است و اتفاقا طبق منطق آتییست ها تجاوز هر چه بیشتر منطقی تر است.
- دروغ گفتن هر چه بیشتر، خیانت هر چه بیشتر، تقلب هر چه بیشتر و رشوه خواری هر چه بیشتر (و هر امر منفی که فکرش را بکنید) اگر برای بدست آوردن ثروت و قدرت هر چه بیشتر باشد موجب افزایش توانایی انسان برای بقا می شود (چرا که غیر از علل مادی، علت دیگری برای مرگ و پایان یافتن عمر وجود ندارد). پس کجای آتییسم می تواند از این کارها جلوگیری کند؟
- در تفکر آتییست، انسان یک پس مانده ای از فعل و انفعالات شیمیایی در یکی از کراتی با اندازه متوسط در تنها یکی از کهکشانهایی است که در کل عالم وجود دارد. چه بسیار کهکشانهای بزرگتر و سیاراتی عظیم تر از کره زمین با امکاناتی بیشتر و بهتر و چه بسیار موجوداتی هوشمندتر و بهتر که می توانند بر اساس همین فعل و انفعالات شیمیایی در تک تک کرات این جهان عظیم به وجود آمده باشند. انسان هم که تنها جسمی متشکل یک سری سلول و اتم است. چاقو هم همین طور جسمی متشکل از یک سری اتمها. حالا همان طور که چاقو در پنیر فرو می رود و آن را نصف می کند چه ایرادی دارد در یک انسان فرو رود و آن را از وسط نصف کند؟
- از نظر مکتب آتییسم چه اشکالی وجود دارد که انسان همان طور که از گوشت حیوانات و گیاهان تغذیه می کند یک نفر را که خودش از وسط نصف کرده یا خود آن انسان مرده است را با چاقو تکه تکه کند و گوشتش را بپزد و بخورد؟ (ببخشید که حتی خواندن این جملات هم مشمئز کننده است)
- آیا می توان از ملحد بودن محض کوتاه آمد و یک آتییست واقعی نبود تا بتوان با کمک گرفتن از منطق های غیر آتییستی، وجدان و فطرت و یا اخلاق، قوانینی را در جامعه وضع کرد؟ اگر روزی چنین قوانینی وضع شود چطور آتییست ها می توانند از قوانینی که خودشان می دانند بر اساس اصولی که آنها به آن باور دارند وضع نشده پیروی کنند؟
- اگر بتوان متصور شد که همه آتییست ها کوتاه بیایند و کمی به امور معنوی و اخلاق و فطرت و در نتیجه وجود خدا کمی باور داشته باشند تا بتوانند قوانینی را برای جامعه وضع کنند چطور می توانند به آن قوانین پایبند باقی بمانند؟ اگر با گذاشتن جریمه و زندان و امثال آن است که جریمه و زندان و هر چه که باشد را هر کس که پولدار است می خرد. زندگی پس از مرگی هم که در کار نیست. عمل به قانونی که اصولش بر مبنای تفکر غیرآتییستی است هم که غیرمنطقی است چون هر روز و هر لحظه ای که به آن قانونی که بر اساس اصول خودش نیست عمل می کند او را روز به روز از آتییست بودنش دورتر می کند و دور شدن از اصول آتییست منطقی نیست. پس بالاخره پایبندی و عمل به قانون چطور صورت می گیرد؟
- اگر چه آتییست می تواند طبق فطرتی که البته خودش آن را قبول ندارد اما ناچارا در وجودش هست (چرا که خداوند در فطرت او قرار داده) و یا به خاطر زشت بودن اعمال ناشایست در نظر افراد دین دار، یک آدم قاتل، متجاوز و یا آدم خوار نباشد و اتفاقا به خاطر حفظ شخصیتش در اجتماع پایبند به قانونی که دیگران بر اساس اصول غیر آتییستی وضع کرده اند هم باشد (یعنی خیلی ملحد جدی نباشد که صرفابه قوانینی عمل کند که بر اساس اصول آتییسم است) اما اگر آتییستی با خواهر و مادر و دختر خود رابطه جنسی برقرار کند و نیز تا حد ممکن به همه تجاوز کند و از طرفی قاتل زنجیره ای هم باشد و بعد از قتل افراد، بدنهایشان را هم تکه تکه کرده و بخورد بر اساس کدامیک از اصول اعتقادی آتییسم (نه بر اساس قوانین جامعه ای که غیر آتییست ها آنها را وضع کرده اند) می توان این فرد را دستگیر کرد؟ آیا اصلی در آتییست وجود دارد که لااقل بتوان گفت این فرد کار نادرستی انجام داده؟