توضیحات
بسمه تعالی
چرا هرگز یک ندانم گرا (Agnostic) نمی شوم؟
اولا agnostic یا ندانم گرا بودن چیز جدیدی نیست بلکه حتی قبل از اسلام وجود داشته و عده ای در مقابل پیامبر(ص) چنین موضعی را می گرفتند. در واقع از آنجا که علم در آن زمان پیشرفت چندانی نداشته عده ای از مردم تنها مرحله اول چرخه علمی یعنی مشاهده را راه اثبات و یقین پیدا کردن به چیزی می دانستند. لذا در قرآن در جاهای مختلفی به ندانم گراها اشاره شده از جمله سوره فرقان آیه 21:
"وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا كَبِيرًا"
(كسانى كه به ديدار ما اميد ندارند، گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمىشوند؟ يا، چرا پروردگار خود را نمىبينيم؟ به راستى كه خود را بزرگ شمردند و طغيان كردند، طغيانى بزرگ.).
و سوره شعرا آیات 186 و 187:
"وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ"
(تو بشری همچون مائی، تنها گمانی که درباره تو داریم این است که از دروغگویانی!) "فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ "(اگر راست میگویی، سنگهایی از آسمان بر سر ما بباران!)
و همچنین آیه 201 همین سوره:
"لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ "((امّا) به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند!)
و نیز آیه 225 همین سوره:
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ(آیا نمیبینی آنها در هر وادی سرگردانند؟)
پس معلوم شد که ندانم گرایان حتی در همان زمان پیامبر(ص) هم بوده اند و عده ای چون فقط می خواستند با علوم طبیعی یا حسی چیزی را درک و اثبات کنند از قبول خدا سرباز می زدند.
حالا قوی ترین ندانم گراها بیایند جلو و اگر حرفی دارند بزنند:
سوال اول:
- آیا شما از چیزی صحبت می کنید که خودتان به آن عمل نمی کنید؟
روشهای علمی، بر مبنای مشاهده و سپس تدوین فرضیه و انجام آزمایش برای بررسی صحت فرضیه است. اما هیچ وقت یک نتیجه علمی، صددرصد درست یا کامل نیست و صرفا تا موقعی پابرجاست که با پیشرفت علم رد نشده باشد و یا تعداد مثالهای نقض برای آن کم باشد. اما می بینیم که با پیشرفتهای علمی و ساخت ابزار آلات مشاهده گری و اندازه گیری های دقیق، دائما نظرات علمی دانشمندان تغییر می کنند از این لحاظ که یا نظرات قبلی اصلاح و توسعه داده می شوند و یا نظریه ای در رد نظریه های علمی قبلی ایجاد می شوند. لذا شناخت علمی یک شناخت صددرصد قطعی نیست چرا که ممکن است در آینده یا رد شود و یا اصلاح و بهبود پیدا کند. در واقع اگر غیر از این بود پیشرفت علمی معنایی نداشت. شما در زندگی روزانه بر اساس همین علمی که یقین دارید قطعی نیست، سیستمهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خودتان را پی ریزی می کنید و بر اساس آن زندگی و با دیگران تعامل می کنید. شما وقتی بیمار می شوید به پزشکانی که بر اساس همین علم غیرقطعی به شما دارو تجویز می کنند مراجعه می کنید و حتی جان خودتان را که ممکن است بر اثر عوارض جانبی دارو یا عمل جراحی به خطر مرگ بیندازید با اطمینان به پزشک می سپارید چرا که شما یقین دارید که باید چیزی را بپذیرید و به چیزی عمل کنید که صددرصد به آن اطمینان ندارید. پس شما در مقام عمل، چیزهایی که علم هنوز به قطعیتی راجع به آن نرسیده و اصولا امکان به قطعیت رسیدن ندارد (چرا که با پیشرفت های علمی روشهای بهتری برای آن به وجود می آید) را با قطعیت می پذیرید و فقط در ذهنتان (و اکثرا نسبت به مسائل مذهبی)، چیزی را که علم نسبت به آن به قطعیت نرسیده یا امکان اثبات علمی اش نباشد را قبول نمی کنید. پس چرا چیزی می گویید که خودتان در عمل به آن پایبند نیستید و به آن عمل نمی کنید[1]؟
- شما چطور نیروی جاذبه را که صرفا از روی نشانه های آن وجودش ثابت شده و از روی همین نشانه ها فرمول اندازه گیری و چگونگی رفتارش کشف شده اما هنوز علم از ماهیت آن و چگونگی پیدایش آن اطلاع قطعی ندارد را کاملا می پذیرید و حتی جاذبه ای را که ماهیت اصلی اش را نمی شناسید و فقط می توانید رفتار او را توصیف کنید را پایه و اساس خیلی از فرضیات علمی دیگر هم می گیرید، اما خدا را از روی نشانه هایش نمی شناسید و آن را به پای عدم امکان شناخت از ماهیت و چگونگی به وجود آمدنش می گذارید؟
- بعضی از دستورات دین با قوانین وضع شده در جوامعی که از مکاتب انسان محور یا بی خدایی پیروی می کنند متفاوت است. فرض کنیم حکمی در دستورات دینی کاملا متفاوت از قانون مادی گرایان باشد. اگر شما یک قاضی ندانم گرا باشید چطور یک نفر ندانم گرا را محاکمه می کنید؟ اگر خدا و دین وجود داشته باشد شما باید بر اساس احکام الهی او را محاکمه کنید اگر وجود نداشته باشند شما باید بر اساس قواعد وضع شده او را محاکمه کنید. اما اکنون هیچ کدام از این دو حالت برای شما معلوم نیست. از طرفی، شما اینجا در مورد خودتان تصمیم نمی گیرید که بگویید در آینده هر چه که اثبات شد (وجود خدا و یا عدم وجود خدا) اشکالی ندارد و من هر چه شد را می پذیرم بلکه دارید حکمی را برای فرد دیگری می دهید. لذا اگر خدا وجود داشته باشد اما شما بر خلاف حکم الهی حکمی را صادر کرده باشید و یا در صورتیکه خدا نباشد اما شما بر اساس حکم الهی حکمی صادر کرده باشید در هر دو صورت به فرد مقابل ظلم کرده اید. پس شما کسی هستید که همواره با احتمال 50 درصد ظلم می کنید. آیا چنین کسی سزاوار قاضی بودن است؟مسلما خیر. حال اگر کسی که ندانم گراست نمی تواند قاضی شود پس در اجتماع ندانم گرایان چه کسی قاضی است؟
- کدامیک از دو حالت زیر را انتخاب می کنید؟
در نتیجه اگر خدا را نپذیرم:
امیدریاضی زندگی لذت بخش من برابر است با :
0.5 * 100 + 0.5 * 100 = 100
و امیدریاضی زندگی همراه با عذاب من برابر است با:
0.5 * 0 + 0.5 * ∞ = ∞
اگر خدا را بپذیرم:
امیدریاضی زندگی لذت بخش من برابر است با:
0.5*100+0.5*∞=∞
و امیدریاضی زندگی همراه با عذاب من برابر است با:
0.5*0+0.5* ε = ε/2
که همان مقدار کم ε هم می تواند با توبه و کارهای صالح انجام دادن و شفاعت به صفر تبدیل شود.
شما کدامیک را انتخاب می کنید؟
- در آینده ممکن است جهت ارتباط با موجودات ماورایی وسایلی اختراع شود. به طور خاص یک دسته از این موجودات که فرشتگان رحمت و عذاب اند را در نظر بگیرید. اگر شما یک ندانم گرا باشید کدامیک از دو احتمال زیر را انتخاب می کنید؟
از این نمودار می توان دید که در مجموع می توان گفت که از دید یک ندانم گرا که اعتقادش بر مبنای کشفیات علمی قطعی می شود 75 درصد (0.5+0.25+0.25=0.75 ) احتمال عذاب برای کافران وجود دارد و 25 درصد احتمال عذاب نشدن کافران هست (حالت آخر). به عنوان یک ندانم گرا هم اکنون می توانید راه درست را انتخاب کنید؟ مسلما می توانید این کار را بکنید.
اما در نهایت می توان گفت برای کسانی که ماورا و معنویات را تا موقع دیدن آن باور ندارند خداوند در سوره فرقان آیات 20 تا 29 فرموده است:
" وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ ۗ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ ۗ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا"
(ما هیچ یک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند؛ و بعضی از شما را وسیله امتحان بعضی دیگر قراردادیم، آیا صبر و شکیبایی میکنید (و از عهده امتحان برمیآیید)؟! و پروردگار تو همواره بصیر و بینا بوده است.)
" وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا ۗ لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا كَبِيرًا"
(و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار میکنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمیبینیم؟!» آنها درباره خود تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند!)
" يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَىٰ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَحْجُورًا"
(روزی که فرشتگان را ببینند مجرمان در آن روز بشارتی (از فرشته) نیابند و به آنها گویند: محروم و ممنوع (از لقاء رحمت و جنّت خدا) باشید.)
" وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا"
(و ما به سراغ اعمالی که انجام دادهاند میرویم، و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار میدهیم!)
" أَصْحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا"
(بهشتیان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحتگاهشان نیکوتر است!)
" وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنْزِيلًا"
(و (بخاطر آور) روزی را که آسمان با ابرها شکافته میشود، و فرشتگان نازل میگردند.)
"الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَٰنِ ۚ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا"
(حکومت در آن روز از آن خداوند رحمان است؛ و آن روز، روز سختی برای کافران خواهد بود!)
" وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا"
(و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان میگزد و میگوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم!)
"يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا"
(ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!)
" لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي ۗ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا"
(او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خوارکننده انسان بوده است!)
[1] - أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ(آیا نمیبینی آنها در هر وادی سرگردانند؟) وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ(و مطالبی می گویند که خود عمل نمی کنند).