توضیحات
بسمه تعالی
فرقه شیخیه یکی از فرق انحرافی و ضاله است. در اینجا عقاید انحرافی آنان با توجه به آیات قرآن و روایات مورد تحلیل قرار گرفته و منحرف بودن آنان توسط آیات قرآن اثبات می شود.
متن سخنرانی- جلسه اول:
بسمه تعالی
رد فرقه شیخیه
قسمت اول
معاد
توضیحاتی راجع به فرقه شیخیه:
فرقه شیخیه یکی از فرق ضاله شیعه است. یعنی با اینکه افراد آن معتقد به خدا و رسول(ص) و امامت معصومین علیهم السلام می باشند اما در شناخت ائمه و در بعضی نکات دیگر دچار انحرافاتی شده اند که آنها را جزو منحرفان یا همان فرق ضاله قرار داده است. شیطان از یک طرف افراد را به انکار و دشمنی با ولایت امامان معصوم علیهم السلام کشانده و از یک طرف شیعیان و دوستداران آنها را به انحراف کشانده و با اغراق در شان آل الله علیهم السلام و شریک کردن آنها در اموری که صرفا به دست خداوند متعال است افراد را به شرک و کفر رسانده است.
بعضی از انحرافات شیخیه در اغراق در شان ائمه علیهم السلام است و بعضی انحرافات دیگر به مسائلی مانند معاد جسمانی و زندگی جسمانی امام مهدی(عج) برمی گردد و اختلاف نظرهایی نیز در مورد مساله معراج پیامبر(ص) وجود دارد. بعضی از اختلافات ممکن است در ظاهر کوچک و قابل چشم پوشی باشد اما برخی دیگر از این اختلاف نظرها می تواند منجر به شرک و کفر شود و باید بدانیم که مرز بین شرک و ایمان از مو باریکتر هست. از طرفی دیگر بعضی از این انحرافات راه را برای سودجویان و نظرات انحرافی باز می کند. همان طور که برخی از شاگردان مکتب شیخیه، دو فرقه بابیت و بهاییت را پایه گذاری کردند و الان مرکز بهاییت در اسرائیل است و چقدر روی آن تبلیغ می شود و در نهایت کار بعضی از بنیانگذاران فرقه بهاییت به جایی رسید که خود را پیامبر و امام خوانده و دین و آیین جدید(که همان آیین بهاییت بود) را آوردند. پس از افکار منحرفان شیخیه باید فرار کرد چرا که ایشان در لباس دوستان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام افکار انحرافی خود را نشر می دهند و از آنجا که اتفاقا آن هم ارادت زیاد به اهل بیت علیهم السلام دارند ممکن است همین عشق و محبت آنها به اهل بیت علیهم السلام ما را به سمت دوستی با آنها بکشاند که حتما باید از این ارتباط دوری کنید چون شیطان در این لباس خیلی دیرتر شناخته میشود.
نکته مورد توجه این است که چون فرقه شیخیه از نظرات شیخ احمد احسایی نشات گرفته و شیخ احمد ادعای ارتباط با اهل بیت علیهم السلام داشته که این ارتباط مثلا در مکاشفات یا خواب های این فرد اتفاق می افتاده چند تا اشکال وجود دارد:
اولا خدا می داند این مکاشفات و خوابها تا چه حد یا تا چه زمان بوده و تا چه حد از صحبتهای او بر مبنای کلام ائمه علیهم السلام بوده
دوما بخشهایی از نظرات شیخ احمد احسایی برگرفته از مباحث فیلسوفان هم عصر او بوده که اتفاقا بعدا هم بعضی از آنها از نظر علمی نقض شده (مثل نظریه خرق و التیام افلاک که بعدا توضیح داده می شود و کلا با ارسال هواپیما و فضاپیما به فضا نقض شد و در قرآن هم این نظریه رد شده) پس همه حرفهای او بر مبنای کلام معصومین علیهم السلام و قرآن نبوده.
سوما معلوم نیست چه قسمتی از تفکرات شخصی خودش و برداشتهای خودش بوده است چرا که سخن اهل بیت علیهم السلام به قول امام صادق (ع) صعب و مستصعب است یعنی فهم آن برای هر کس امکان پذیر نیست و فهمش سخت است و ممکن است بعضی از حرفهایش برداشت شخصی او از کلام معصومین علیهم السلام باشد لذ اباید به تفکرات او با جنبه احتیاط نگاه کرد خصوصا اینکه بعضی از آنها با قرآن متناقض است. بر همین اساس، بعضی از علمای هم عصر شیخ احمد شاید به خاطر اینکه همه حرفهای او را به خاطر ادعای ارتباط با ائمه از جانب ایشون می دونستند خیلی او را بالا برده و خیلی به وی احترام کردند اما بعضی دیگر از علمای هم عصر او به خاطر تناقض بعضی از نظراتش با گفتار خود ائمه علیهم السلام و آیات قرآن به او نسبت کفر دادند. بعضی هم گفته اند صرفا برخی نظران انحرافی شیخیه مربوط به شیخ احمد بوده اما بعضی نظرات انحرافی دیگر را شاگردان او پایه گذاری کردند. اما ما در اینجا نسبت به صحت و سقم ادعای شیخ احمد در موضوع ارتباط او با ائمه علیهم السلام و درباره ایمان یا کفر او نظر نمی دهیم والله اعلم و صرفا به بررسی برخی از عقاید انحرافی فرقه شیخیه و نه همه آنها که صرفا می تواند منجر به شرک و کفر منجر بشود می پردازیم. نکته داخل پرانتز اینجاست که ما با فرق مختلف اگر چه از نظر اعتقاد متفاوتیم و حتی می گوییم از افکار این افراد باید فرار کرد اما در مقابل دشمن واحد باید اتحاد مسلمانان فرق مختلف با هم حفظ شود.
رد برخی از نظرات انحرافی شیخیه:
- نظریه انحرافی اول:
شیخ احمداحسایی معاد را روحانی میداند و میگوید: انسان باجسم هورقلیایی در قیامت محشور میشود (که بعدا هورقلیایی را توضیح می دهیم)؛ ولی به عقیده شیعیان، بلکه همه مسلمانان، معاد یعنی: بازگشتن مردگان در روز قیامت با همین جسم مادی و به اصطلاح: «عنصري».
کلام شـیخ احمداحسایی در مسأله معاد، درکتاب «شـرح زیارت جامعه»، ذیل فقره: «و أبلغ أرواحهم و أجسادهم»صریح است و در معاد هورقلیایی؛ او میگوید: ...براي انسان دو جسم وجسد است: نخست جسـمی است که از عناصـر زمـانی(آب،خاك، هوا و آتش) ترکیب شـده که آنرا ماننـد لباس،گاهی میپوشـدوگاهی در می آورد؛ هیچگونه لذت و رنج، طاعت و معصـیت به او نسـبت داده نمی شود، این جسم ازحقیقت انسان شـمرده نمیشود و هنگام مردن هر کدام از عناصر و مواد این جسم متفرق می شود و به اصلش می پیوندد اما جسددوم انسان،جسدیست جاویدان و باقی و از عناصر هورقلیایی می باشد که در جسد ظاهر و محسوس او پنهان است. این جسد هورقلیایی مرکب روح و از سنخ اوست و پس از مرگ ، انسان در قیامت با همین جسد هورقلیایی باز خواهد گشت و حساب پس خواهد داد. (شرح زیارت جامعه:ج4/ص234و 235)
لازم به ذکر است که عبارت هورقلیایی که شیخ احمد از آن نام برده ، اسـمی از الفـاظ کهنه یونـانی است و در احادیث اهل بیت و قرآن نامی از آن نیست و در آن زمان اگر کسی با الفاظ غریب صحبت می کرده فکر می کردند که علم بیشتری داره و نمی توان پذیرفت که در مورد چنین موضوع مهمی در قرآن یا هیچ کدام از احادیث اسمی آورده نشده باشد. پس ما نه تنها این واژه را به عنوان گفتار اهل بیت علیهم السلام نمی پذیریم بلکه به تناقض این نظریه با آیات قرآن در ادامه اشاره می کنیم.
پاسخ به نظریه معاد غیرجسمانی:
اما در قرآن به معاد جسمانی تاکید شده است. در واقع باید گفت که برخی از آیاتی که جنبه جسمانی معاد را نشان می دهند و در آنها از پوست صورت و سر، استخوانها، سر انگشتان، صورت، چشم، پاها، گردن و موی پیشانی انسان در قیامت صحبت شده است به شرح زیر می باشند:
1: سوره مدثر، آیه 29 : لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ ( پوست بدن را [همه جانبه] دگرگون می کند)
2: سوره معارج، آیه 16: نَزَّاعَةً لِلشَّوَىٰ) در حالی که دست و پا و پوست سر را بر می کند!!)
3: سوره قیامت، آیه 3 : أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ (آیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمیکنیم؟)
4: سوره قیامت، آیه 4 : بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ) چرا در حالی که تواناییم که [خطوط] سر انگشتانش را درست و نیکو بازسازی کنیم(
5: سوره قیامت، آیه 22: وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ (در آن روز چهره هایی شاداب است)
6: سوره قیامت، آیه 24 : وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ (و چهره هایی عبوس و درهم کشیده است)
7: سوره ملک، آیه 27: فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ (هنگامی که آن (وعده الهی) را از نزدیک میبینند، صورت کافران زشت و سیاه میگردد، و به آنها گفته میشود: «این همان چیزی است که تقاضای آن را داشتید»!)
8: سوره قلم، آیه 43: خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ۖ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ (این در حالی است که چشمهایشان (از شدّت شرمساری) به زیر افتاده، و ذلّت و خواری وجودشان را فراگرفته؛ آنها پیش از این دعوت به سجود میشدند در حالی که سالم بودند (ولی امروز دیگر توانایی آن را ندارند)!)
9: سوره فصلت آیه 29: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا اللَّذَيْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ (و کافران می گویند: پروردگارا! آنان که از گروه جنّ و انس ما را گمراه کردند، به ما نشان بده تا زیر پای خود گذاریم، برای اینکه از پست ترینان شوند.)
10: سوره غافر آیه 71 : إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ (آن گاه که گردنهاشان با غل و زنجیرها (ی آتشین) بسته شود و کشیده شوند.)
11: سوره الرحمن آیه 41 : يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ (مجرمان از چهرههایشان شناخته میشوند؛ و آنگاه آنها را از موهای پیش سر، و پاهایشان میگیرند (و به دوزخ میافکنند)!)
12: سوره فصلت آیه 21: وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا ۖ قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (و آنان به پوستشان می گویند: چرا بر ضد ما گواهی دادید؟ می گویند: همان خدایی که هر موجودی را به سخن آورد، ما را گویا ساخت، و او شما را نخستین بار آفرید و به سوی او بازگردانده می شوید.)
مسلما جسمی که در قیامت دارای پوست، خطوط سرانگشتان و موی پیشانی باشد جسم هورقلیایی مثالی در عالم برزخ نیست.
همچنین علاوه بر آیاتی که قبلا در مورد معاد جسمانی ذکر شد، آیاتی که صراحتا نشان می دهند منظور از جسمی که در آخرت باز می گردد همان جسم مادی و عنصری است و نه جسم هورقلیایی، آیاتی اند که به خروج انسانها از قبر در قیامت تاکید می ورزند: "خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ" ( آنان در حالی که چشمهایشان از شدّت وحشت به زیر افتاده، همچون ملخهای پراکنده از قبرها خارج میشوند) (آیه 7 سوره قمر) و آیه 51و 52 سوره یس :"وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ* قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَٰذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ". (و در صور دمیده شود، ناگاه همه آنان از قبرها به سوی پروردگارشان می شتابند مىگويند: «اى واى بر ما، چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت؟ اين است همان وعده خداى رحمان، و پيامبران راست مىگفتند.(». لذا این جسم مادی و عنصری که درون قبر وجود دارد همان است که در قیامت برانگیخته می شود وگرنه جسم هورقلیایی که به قول شیخ احمد مرکب روح است، می تواند بعد از مرگ با روح آزادانه به سیر پرداخته و نیازی به خروج از قبر ندارد. همچنین امکان پذیری مردن و سپس زنده شدن با همین جسم مادی در سوره بقره آیه 243 آمده است:" أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ " (آیا ندیدی جمعیتی را که از ترس مرگ، از خانههای خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیماری طاعون، از شرکت در میدان جهاد خودداری نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیماری، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد؛ (و ماجرای زندگی آنها را درس عبرتی برای آیندگان قرار داد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان میکند؛ ولی بیشتر مردم، شکر (او را) بجا نمیآورند)).
(همچنیین در داستان حضرت ابراهیم(ع) در قرآن آمده که ایشان در مورد چگونگی زنده شدن مردگان از خداوند پرسید (در واقع در حالیکه بدن افراد قطعه قطعه شده باشند و هر کدام توسط موجودی خورده شده باشند)
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
و (ياد كن) آنگاه كه ابراهيم گفت: (پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده مى كنى؟) فرمود: (مگر ايمان نياورده اى؟) گفت: (چرا، ولى تا دلم آرامش يابد.) فرمود: (پس، چهار پرنده برگير، و آنها را پيش خود، ريز ريز گردان؛ سپس بر هر كوهى پاره اى از آنها را قرار ده؛ آنگاه آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مى آيند، و بدان كه خداوند توانا و حكيم است.)
که این آیه دقیقا نشان می دهد که سوال: كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى است که به وضوح به کیفیت زنده شدن مردگان اشاره دارد و در جواب هم 4 پرنده با همان جسم مادی خود زنده شده و شروع به پرواز کردند نه با یک جسم مثالی.)
رد همین یک نظریه (معاد با جسم هورقلیایی) که اینقدر توسط آیات قرآن رد شده کافی است تا فرقه شیخیه را رد کنیم چرا که نظرش مخالف نظر قرآن هست اما ان شاا... در جلسات بعد به ادامه انحرافات اساسی آنها می پردازیم.
خدایا عاقبت ما را بخیر بفرما و ما را از گمراهان قرار نده. الهی آمین. سلامتی و فرج امام زمان عج صلوات